روزنامه

NEVER GIVE UP

روزنامه

NEVER GIVE UP

دوس پسرخوار

هورااااااااااا بلاخره نت مام وصل شد و مث بقیه ی آدمیزادا میتونیم کارامونو انجام بدییییییییییم

امشب باید خوشال باشم چون ملی ازم بابت آشنایی با دوس دخترش(تقریبا نامزد دیگه) تشکرکرد و گف تا ابد مدیونمه ولی من بجای خوشالی اون روزی یادم اومد که اومدم طبق معمول چن بار قبل با ملی برگردم که منو برسونه و دوست دخترش تو چشام نگاه کرد و گف نه با اون نرو اگر خیلی دوست داری با من و بابام برگرد!!جدای اینکه من اصن قصدم برگشتن یا تاکسی نگرفتن نبود فقط میخواستم تو ماشین راجب احوالش ومسایلی که شاید نخواد جلو دوس دخترش  راجبش حرف بزنه باش حرف بزنم من موندم و دو تا سوال!

1.چطور ممکنه دوس پسرشو تو ماشین غیب کنم ؟

2.چرا بخوام مردیو بدزدم که خودم واسش زن گرفتم(اگر چ اون موقع قیافمم به اینکه کسی بخواد به عنوان یه زن بم نگا کنه نمیخورد!(حالا ینی میخوره مثلا)

بهرحال من با این حرف ملی یاد اون روز افتادمو به اندازه ی همون روز تو تاکسی تو هوای ابری بغض ته گلوم مونده ولی حداقل باعث شد بعد از اون برا هیچ کس دلتنگ نشم

دلم نگیره و برای مشکلات کسی گریه نکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد