روزنامه

روزنامه

NEVER GIVE UP
روزنامه

روزنامه

NEVER GIVE UP

برنامه ی درسی

من که هیچی نخوندم این هفته که تعطیلش کردیم ولی برا سوزوندن دماغ مهری ام که شده باییییییید معدلم بالای 17 شه(میدونم هدف والاییه)

خب برا همین قراره بشینم برنامه ریزی کنم الان و یه تصمیم دیگه ام که دارم اینه که پروژه هامو بعد از ارایه آپلود کنم شاید به درد کسی خورد

راستی این ترم 2 تا درس مولکولی تقریبا موازی داریم  مباحث یکیه اسم درسا فرق داره

اولیش که استاد کتاب ژنتیک دکتر اکرمی رو معرفی کرده که برای شروع مطالعه عالیه ولی کتاب بیولوژی مولکولی واتسون یه دید از بالا به قضیه میده که برا تکمیل کتاب دکتر اکرمی خیلی خوبه

هیچیییییییی خرید نکردم هنوز یه گل سر و یه لاک صورتی خریدم فقط

من به خرید عید خیلی معتقدمخوشی الکیه دیگه ولی نه برا مانتو ها!مانتو شلوار بعد عید خوبه

امسال میخوام یه تاپ و ساپورت گل گلی بخرموزنم که کم کردم تا اخر عیدم ورزشم به رژیم می افضایم که هلو بشم

دیگه کم کم برم درس

آقای بیولوژیست

سال 1392 وقتی میخواستم برای انتخاب رشته تصمیم بگیرم رفتم فیس بوکو توی گروه پژوهشگاه رویان و پرسیدم که برای این که روی stem cellتحقیق کنم چ رشته ای بهتره؟

یکی اونجا جواب داد که اصلن علوم آزمایشگاهی نرو و برو علوم سلولی مولکولی بعد رفتم و توی مسیج ها ازش  راجب علوم سلولی مولکولی پرسیدم و بعدم اددش کردم و اکسپت کرد که با اکسپتش قانون اکسپت کردن کسایی که از قبل میشناسه رو شکست

ازون روز تا حالا با هم دوستای خوبی هستیم و کلا آدم جالبیه جوری که جایی مثل اون ندیدم شاید بشه با کاراکتر شرلوک هلمز مقایسه اش کرد ولی خب بازم تفاوتای زیادی داره

میشه باهاش 4-5 ساعت راجب مدل لباس مجلسی و کفش بحث کرد میشه ازش سوالای درسی پرسید و فوری به جواب رسیدتنبلم خب کلا آدم موقع صحبت باش نمیدونه زمان چطور میگذره ولی با تمام اینا همیشه یه سدی دورش هست که آدم ناخودآگاه در مقابلش محتاط تره و بیشتر رعایت میکنه که چی بگه و چطور بگه

امروز روز تولدشه و نمیدونمم چرا پیداش نیس یکی دو ماهه براش کلی آرزوی خوشبختی و خوشالییییییی دارمممممممممم

تولدت مبارک بیولوژیست خاص

من و ایـــــــــــــن همه خوشبختی؟؟؟

مث اینکه این عید از دیدن روی ماه عمو و دختر عمه محرومیم ان شاء الله بحق پنج تن

دوس پسرخوار

هورااااااااااا بلاخره نت مام وصل شد و مث بقیه ی آدمیزادا میتونیم کارامونو انجام بدییییییییییم

امشب باید خوشال باشم چون ملی ازم بابت آشنایی با دوس دخترش(تقریبا نامزد دیگه) تشکرکرد و گف تا ابد مدیونمه ولی من بجای خوشالی اون روزی یادم اومد که اومدم طبق معمول چن بار قبل با ملی برگردم که منو برسونه و دوست دخترش تو چشام نگاه کرد و گف نه با اون نرو اگر خیلی دوست داری با من و بابام برگرد!!جدای اینکه من اصن قصدم برگشتن یا تاکسی نگرفتن نبود فقط میخواستم تو ماشین راجب احوالش ومسایلی که شاید نخواد جلو دوس دخترش  راجبش حرف بزنه باش حرف بزنم من موندم و دو تا سوال!

1.چطور ممکنه دوس پسرشو تو ماشین غیب کنم ؟

2.چرا بخوام مردیو بدزدم که خودم واسش زن گرفتم(اگر چ اون موقع قیافمم به اینکه کسی بخواد به عنوان یه زن بم نگا کنه نمیخورد!(حالا ینی میخوره مثلا)

بهرحال من با این حرف ملی یاد اون روز افتادمو به اندازه ی همون روز تو تاکسی تو هوای ابری بغض ته گلوم مونده ولی حداقل باعث شد بعد از اون برا هیچ کس دلتنگ نشم

دلم نگیره و برای مشکلات کسی گریه نکنم

به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا

از دیشب که مامان و خواهر رفتن خونه ی مادربزرگ ک بعد از تزریق داروی مفصلش فشارش بالا نره پدر همچنان اخمو بود امروزم صب ساعت 9 که برگشتن باز اخمو بود

ناهارم نخورد(البته کلا با قرمه سبزی مشکل داره یکم ولی خب نون ماستم نخورد حتی

غروب رفتیم  مثلا پیاده روی همون در خونه  خواهر شروع کرد دعوا که باید اول بریم برا من خرید بعد پیاده روی کنید

مام سوار اتوبوس شدیم طبق معمولم خریدش تا شب طول کشید و منم کلا وقتم سوخت

خوبه به حرفمم گوش نمیداد تو انتخاباش اصن:))))))))))))))

دم ظهری یکم ژنتیک مولکولی شروع کردم واقعا کتاب واتسون نسبت به کتاب دکتر اکرمی خیلی بهتر و پر تره ترجمه اشم بد نبود مث آلبرتس گند نزده بودن ولی بازم جزوه ی سی سخت رتبه ی اولو داره

برا پروژه ها ام هنوز هییییییییییچ کاری نکردم احتمالا امشب بیدار بمونم کار پروژه  ی بیوشیمیو بسازم

فردام  اول صبح خواهر راهیه

دلم واسش میتنگه

امشبم پدر دعوای آخر شبو با  مامان کرد طبق معمول منم وسط دعوا بودم دیگه!!!!!!!!!!!

رفتم تو تللرام احوال شیخ ام پرسیدم

خودش تو تعجبه الان