روزنامه

روزنامه

NEVER GIVE UP
روزنامه

روزنامه

NEVER GIVE UP

درجه 2

چهارشنبه اولین امتحانمونه که خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی سخته

امروز با AZ رفتیم کتابخونه از 7 تا 5.5

دیگه رسیدیم  خونه پام به شدددددددددددددت باد کرده بود (جمعه ی قبل یه مو ترک برداشت توی طاق بستان که گچ نگرفتم!)دقیقا شده بود اندازه  ی روز اول آسیبش

از اول صب هر دو خوابمون میومد هی من میگه بذار 9 بریم میگه نه من 7 میرم دیگه بردمش بوفه ازون شکلاتایی که دوس داشتم با چایی خوردم کااااااااااااملا بی توجه به رژیمم

موقع اومد به دانشگاه ناهارمون آماده نبود که با خودم ببرم مامان گف برات میارم ظهر

دیدم بوفه الویه داره زنگ زدم بگم مامان زحمتت میشه گف نه من ظرف آوردم و غذا ام با خودم آوردم سر کار که ازون ور براتون بیارم

گفتم ایییییییییی باباااااااااااا خودشو اذیت میکنههههههههه البته ساعت یک اون غذا مائده ی بهشتی شد و الا AZ رو میخوردم

بعد ناهارم AZ گف بخواب بیدارت میکنم ده دقیقه ی دیگه منم خوش خیال سرمون گذاشتم رو میز و خوابیدم بیس دقیقه بعدش بیدار شدم دیدم خاااااااااااانوم خودش بیهوشه بیدارش کردم تا 5.5 خوندیم هنوز مغزم نیومده سر جاش بس ک سخته

وسط خوندن دیدم خوابم گرفت(شبش دیر خوابیده بودم)

آهنگ خستگیای سیاوش قمیشی رو گذاشتم

خوندن این دو جمله اش "تو چجوری غم این خستگی از یادت رفت؟" و " حسرت روزای رفته از آهت رفت" ابر خوشگل علاقه به رشته و قشنگی و پویایی رشته و توانمندیشو کنار زد و واقعیت شکست و بیکاری و درجه دو بودن من علوم پایه رو نسبت به دوستی که فقط توی یه یه بازه ی بهمن تا تیر ماه سال 92 از من بهتر بود رو کوبوند تو صورتم+ تمام خستگی تلاش از سوم راهنمایی تا سوم دبیرستان و تمام فراموشی و علافی عامدانه ی این 2 سال دانشجویی

تمام آینده ی مبهم من علوم پایه و تمام آینده ی شسته رفته و شیک و کادو پیش اون رفیق پزشک

چ عیبی داره بذارین منم یه بار حسودی کنم خب

درسته که همه با یه ژست عالمانه ای میگن نههههههه درجه دومی نیس ولی چرا واقعیت اینه که هر کسی توی پیراپزشکی و علوم پایه ی پزشکی و علوم پایه اس نسبت به پزشک درجه ی دومه

چرا؟ چون یا برای کارش نیاز به یه سوپروایزر پزشک داره یا پزشکی که یه دوره دیده کار اونی که سالها این درس رو تخصصی خونده میدزده یا اینکه کلا بیکاریم!

و نسبت به پزشکا حتی امکانات رفاهی دانشگاهای وزارت علوم و بهداشت قابل مقایسه نیس

دانشجوی پزشکی بخواد بودجه ی تحقیقاتی میگیره پروژه انجام میده

دانشجوی علوم پایه برای پایان نامه اش بش چههههههههااااااااااارصد هززززززززززار تومان میدن میگن برو خوش باش!

که استادمون حساب کرد پول کپی و صحافی پایان نامه میشه 380 هزار تومن

به این میگن درجه دو

باز بگین درجه 2 نیستیم

چرا اتفاقا ما هم شکست خورده ایم هم درجه 2

بهرحال این دو جمله رو ک داشتم تو آهنگ گوشش میدادم یهو چلپ چلپ اشکم اومد پایین 

AZ بدبخت شکه شده بووووووووووووود گف چیه؟ گفتم بذا گریه ام تموم شه میگن که نگفتمم براش

ما ک داریم واحد پاس میکنیم ولی من روحا شکستم

خیلیییییییی حالم بده برای  آینده ی خالی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد